دفترچه ی ممنوعه

برای دخترم

دفترچه ی ممنوعه

برای دخترم

تنهایی

همچنان چسبندگی نمناک تنهایی و بوی نای بی کسی تنفس را دشوار میسازد... و بغضی سنگین، حس خفگی را تحمیل می کند. 

بیهودگی لحظاتی که میگذرد بر من که مجبور به تحملم نیشخند می زند و من که شجاعت گذاردن نقطه ی پایان ندارم از استهزاء و قدرتی که به رخم میکشد خیس عرق میشوم و فکر میکنم که رنج نبودنم برای مادر و بی پناهی دخترکم، بهانه ای برای زبونی من در مقابل مرگ نیست؟!!!!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی شنبه 24 اردیبهشت 1390 ساعت 22:37 http://spantman.blogsky.com

چسبندگی نمناک تنهایی
بوی نای بی کسی
حس خفگی را تحمیل می کند.
بابا نویسنده ی بزرگ این عبارت هایی که نوشتی و با طلا باید نوشت

مهدی شنبه 24 اردیبهشت 1390 ساعت 22:40 http://spantman.blogsky.com

نیشخند و نمی دونم ولی می دونم که همیشه در برابر شرایط وحشتناکی که به ادم تحمیل می شه باید خندید
پس بخند عزیز

مهدی شنبه 24 اردیبهشت 1390 ساعت 22:42 http://spantman.blogsky.com

با وجود اینکه خیلی از ماجرا رو می دونم اما نتونستم از سطر آخر سر در بیارم
متوجه نشدم منظورتون چیه دوست من

بعضی چیزا برای درک زمان میخواد... عجله نکن عزیزم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد