سلام عروسکم ، شیرین زبونم ، فرشته ی کوچکم...
مدتی بود می خواستم برات چیزی بنویسم و دل دل میکردم. آخه گفتنش خیلی خیلی سخته، اونم با حساسیتی که از تو سراغ دارم. نازگلکم ، من قولم را شکستم. من با یک نفر اشنا شدم. آخه احساس کردم این آدم میتونه تغییر بزرگی توی زندگی من ایجاد کنه و تو همین چند روزه هم این اتفاق افتاده! روحیه ام بهتره و داروهای افسردگیم را دست و پا شکسته می خورم. نمی گم خوب شدم ولی احساس میکنم حالا دیگه برای خوب شدن انگیزه دارم. شاید یه روز بهم بگی آخه مامان چه انگیزه ای از من قوی تر! شاید بگی با بودن من ، که یکی از دلایل بودنم خودت بودی چرا دنبال دیگری رفتی ، اما مامانی، درست یا اشتباه بودنش را نمی دونم ولی میدونم که اولین باریه که با مردی آشنا شدم که بهم احساس امنیت میده. احساس می کنم یه نیروی قوی حمایتم می کنه ، کسی که می تونه مثل کوه پشت سرم بایسته و بتونم با تکیه بهش ، قوای تازه بگیرم. و با این جان تازه، حتی برای تو مادر بهتری باشم.
البته نانا جونم ، الان برای قضاوت خیلی زوده ، بارها شده که در مورد کسی بسیار خوش بین بودم و با شعف برای دوستان نزدیکم و خاله هات حرف زدم و بعد طرف یک آدم سوء استفاده گر و مزخرف از آب در اومده ولی تا اینجا به نظر میاد که این فرد تازه از راه رسیده آدم متفاوتیه! توی زمانه ی ما که قحطی مردان واقعیه ، تصور می کنم یک مرد واقعی پیدا کردم. امیدوارم اشتباه نکرده باشم و امیدوارم بعدها مورد شماتت تو قرار نگیرم.
اما این را همیشه یادت باشه که تو ثمره ی عمر منی و کسی نمی تونه جای تو را بگیره و یکی از محاسن این آدم هم همینه... این آدم همون قدر که برای فرزندانش ارزش قائله و عاشقشونه، در مورد شرایط تو هم پیگیره و برایت دل می سوزونه... اون جایگاه تو را درک می کنه و مرتب به من یاد آوری می کنه که حواسم بهت باشه و به اموراتت خوب رسیدگی کنم.
جان مادر ، مبادا سرزنشم کنی... که با عشقی که به پدر داری این کار دور از ذهن نیست و مرا می ترساند.
اما دخترم ، مادر سخت تنهاست و درهم شکسته! من در شرف فراموش کردن حس زن بودن بدین آدم رسیده ام و طبیعتاً این مرد می تواند دوباره هویت مرا به من برگرداند... خدا کند روزی مرا بفهمی نازنینم... من نیازمند درک توام.
از اینکه به وبلاگم سر زدین ممنون
نوشته هاتونو خیلی دوست دارم، تنهاییو مشکلاتتون رو با تمام وجود حس میکنم
خوش به حال نانا که مادری با حس و حال شما داره و براش می نویسید
مطمئنم درک میکنه، زن بودن رو فراموش نکنید، زن بودن لازمه ی مادر بودن، امیدوارم هرچی صلاحه همون بشه
ممنونم رویای عزیزم... اگه زحمتی نیست وقتی آپ میکنی خبر بده. نوشته هاتو خیلی دوست دارم.